ناگفتههای حماسه ملبورن از زبان مربی اسبق تیم ملی
صحبت کردن پیرامون جدال ایران و استرالیا و حماسه ملبورن همواره جذاب است به ویژه اگر با دکتر ذوالفقار نسب باشد که خودش در آن بازی مربی تیم ملی کشورمان بود. البته حرفهای ما با این بازیکن اسبق پرسپولیس که سابقه هدایت استقلال را هم دارد، به ماجراهای پس از آن مسابقه هم کشیده شد.
در آستانه هشتم آذر، تری ونبلز سرمربی انگلیسی تیم ملی استرالیا که آن دوئل معروف را به تیم ما واگذار کرد، چشم از جهان فرو بست. شما قطعاً در تهران و ملبورن با او برخورد داشتید. قبل از هر چیز میخواهیم پیرامون این مربی از شما بپرسیم.
روحش شاد باشد. فردی بسیار متواضع و با شخصیت بود. اصلاً متکبر نبود و برخلاف برخی مربیان خارجی که وقتی به ایران میآمدند، در کنار زمین گاهی اوقات از الفاظ نامناسب استفاده میکردند، او اصلاً نه در ورزشگاه آزادی و نه در ملبورن هرگز از دایره ادب خارج نشد. من در هر دو بازی به فاصله ۲۰ متری او بودم و حرکت زشتی ندیدم. حتی وقتی در استرالیا قبل از بازی تمرین میکردیم، چون محل تمرینهایمان نزدیک به هم بود، از کنار یکدیگر رد میشدیم. یک بار من به رسم ادب و احترام نزد او رفتم و مشغول صحبت شدم. ونبلز انگلیسی بود اما زبان فرانسه را هم کامل میدانست و برای دقایق کوتاهی با هم همکلام شدیم. هیچوقت فراموش نمیکنم پس از همان بازی معروف هشتم آذر با وجود ناراحتی بسیار زیادی که داشت، پیش ما آمد و صعود تیم ملی ایران را تبریک گفت به من گفت تیم ایران شایستگی صعود داشت.
بعد از ماجراهایی که تیم ملی در دوران سرمربیگری محمد مایلی کهن داشت و کنار گذاشتن ایشان توسط فدراسیون وقت، والدیر ویرا سرمربی تیم ملی ایران شد و شما هم دستیار اولش شدید ولی بسیاری از بازیکنان آن زمان تیم ملی میگویند بار اصلی امور فنی روی دوش شما بود و ویرا دخالت چندانی نمیکرد.
در کمال احترام باید بگویم آقای ویرا خیلی در امور فنی دخالت چندانی نمیکرد. ایشان حتی در بین دو نیمه بازی ایران و استرالیا داخل رختکن نیامد و گفت خودتان هر کاری میخواهید انجام بدهید. یک نکته دیگر را هم بگویم. با تلاش آقای دکتر آصفی چند فیلم از بازیهای قبلی استرالیا تهیه شد و از طریق فرانسه به تهران ارسال شد تا در اختیار من قرار بگیرد. آقای ویرا تا آن زمان حتی ۱۰ دقیقه از بازیهای تیم ملی استرالیا را هم ندیده بود ولی من تا قبل از بازی رفت هر شب بیدار نشستم و استرالیا را آنالیز کردم. البته هیچ منتی هم نیست. این کار را برای فوتبال مملکتم و مردم انجام دادم. ما همه تلاش کردیم تا اتفاق خوبی برای ایران رقم بخورد و خوشبختانه همینطور هم شد.
از قرار معلوم ویرا روی فیکس بازی کردن مهدی پاشازاده هم نظر نداشت ولی شما او را متقاعد کردید که این مدافع ثابت بازی کند و همین اتفاق نیز افتاد. یک اتفاق خوب تاکتیکی که به ویژه در ملبورن با درخشش مثال زدنی این مدافع، خود را نشان داد.
بله. اصل قضیه این بود که آقای ویرا میخواست بازیکن محترم دیگری را داخل زمین بگذارد اما همانطور که گفتم، چون فیلمهای بازی استرالیا را دیده بودم، میدانستم که ما درون محوطه جریمه به یک مدافع جنگنده و سرزن احتیاج داریم که روی سر مهاجمان حریف بلند شود و در نبردهای هوایی موفق باشد. من ۱۵ بار فیلمهای مسابقات قبلی استرالیا را دیده بودم و به همین خاطر تاکید کردم که بهتر است پاشازاده بازی کند و این مدافع که آن زمان بازیکن استقلال بود، به خوبی جواب این اعتماد را داد.
به نظر میرسد در آن مقطع میان استقلالیها و پرسپولیسیها در تیم ملی فضای سردی ایجاد شده بود اما این فضا توسط شما تا حد زیادی تلطیف شد.
من وظیفه خودم در قبال فوتبال ایران را انجام دادم تیم ملی متعلق به همه بود و های ملیپوش هم هدفی غیر از موفقیت و شاد کردن مردم نداشتند. اتحاد و همدلی که ایجاد شد در نهایت خودش را نشان داد و ما هشتم آذر ماه سال ۱۳۷۶ توانستیم به عنوان آخرین تیم مجوز حضور در جام جهانی فرانسه را بگیریم.
اگر بخواهید از نگاه یک مربی بازی ایران استرالیا را تماشا کنید و بهترین بازیکنان ما را انتخاب کنید، به کدام نفرات اشاره میکنید؟
خب، گل خداداد و کریم باقری هر دو فوق العاده ارزشمند بود. در کنار این موارد اما انصافاً نباید از نقش احمدرضا عابدزاده با بی تفاوتی عبور کرد چون واقعاً در ملبورن نمایشی فراموش نشدنی داشت. علی دایی را هم از یاد نبریم او خیلی در داخل زمین جنگید و پاس گل فوق العادهای را هم به خداداد عزیزی داد تا ایران به گل دوم خودش دست پیدا کند. این را هم بگویم که واقعا همه عالی بودند. پاشازاده. استیلی،.... همه خیلی خوب بودند.